امان از دست عمو حسین

13931349 photoshohadayekazeroon

خیلی‌ با صفا بود. آن‌ طور که‌ خودش‌ می‌گفت‌ بچه‌ چهارراه‌ مولوی‌ تهران‌است‌. باور نمی‌کردم‌، مگر اینکه‌ توی‌ عملیات‌ روحیاتش‌ را دیدم‌. خدا وکیلی‌کَکش‌ نمی‌گزید. با همان‌ اخلاق‌ «داش‌ مشدی‌» و لوطی‌ منشش‌. چطوری‌؟بفرمائید:

سجده بر روی پتو

13931341 photoshohadayekazeroon

یکی از شب ها که داخل سنگر جا نبود، کنار خاکریز روی پتو خوابیده بودم. هوا بد جور سرد بود. از فشار دستشویی به خودم می پیچیدم، ولی حال نداشتم از زیر پتو بیایم بیرون، چون می ترسیدم با کنار زدن آن، سرما همه ی گرمای دلنشین را برباید!

من‌ شهيد شدم‌، آخ‌

من‌ شهيد شدم‌، آخ‌

سر ظهر بود. اوايل‌ زمستان‌ سال‌ 65. توي‌ كانال‌ كسي‌ نبود. همة‌ بچه‌ها داخل‌سنگرهايشان‌ بودند. شفيعي‌ كه‌ نوبت‌ نگهباني‌ اش‌ بود، داخل‌ سنگر پيشاني‌پست‌ مي‌داد. سنگر پيشاني‌ ارتفاع‌ قلاويزان‌ مهران‌، براي‌ همه‌ نيروها معروف‌و مشهور بود. كافي‌ بود مقداري‌ از موهاي‌ مشكي‌ و خوشرنگ‌ و چه‌ بسا بور، انسان‌ از لبة‌ سنگر پيدا شود تا […]

کوبیدن بر روی قابلمه وسیاه شدن صورت ها

ترور صدام، کوبیدن بر روی قابلمه وسیاه شدن صورت ها

در همین موقع مرحوم حاجی صلواتی با بلند گوی دستی که داشت، داخل راه رو آمد و گفت ترور صدام شایعه میباشد، رزمنده ای کیفش گرفته و در راه رو چنین حرفی را زده است.

جيب‌ خشاب‌ يا شلوار

13931222 photoshohadayekazeroon

شايعه‌ شده‌ بود كه‌ « گردان‌ » امشب‌ رزم‌ دارد . حسين‌، جيب‌ خشاب‌ واسلحه‌اش‌ را بالاي‌ سرش‌ گذاشته‌ بود. خوشش‌ نمي‌آمد آنها را به‌ خود ببندد و بخوابد. ترجيح‌ مي‌داد كمي‌ ديرتر به‌ ستون‌ نيروها برسد ولي‌ اين‌ يكي‌ دوساعت‌ را راحت‌ بخوابد.

نمازشب به جماعت

13931208 photoshohadayekazeroon

یکی از شب ها شب از نیمه گذشته بود که بیدار شدم. برای رفع حاجت از کنار حسینیه گردان گذشتم، تعداد زیادی مشغول خواندن نماز شب بودند.

پسرک شیطان، کتری و خرج آرپی جی

پسرک شیطان، کتری و خرج آرپی جی

ظهر یکی از روزها، هنگامی که همه در خواب بودیم، صدای انفجار در کنار چادر، همه مان را بیرون کشید. پیرمردی موسپید که رنگ چهره ی وحشت زده از محاسنش سپیدتر می نمود، به کناری افتاده، آن طرف تر کتری بزرگی افتاده بود که ته آن سوراخ شده بود.

لَندرُوِر و اسب زورو

13931184 photo

آن اوایل، حاجی بخشی یک جیپ (لَندرُوِر)  سبزرنگ داشت که عقب آن پر بود از بیسکویت، پفک، عطر و جانماز. هر موقع با آن ماشین که دو بلندگو رویش  سوار بود وارد اردو گاه لشکر می شد، کولاکی به پا می کرد. بچه ها می ریختند دورش، او هم به هر کس پفک، بیسکویت و […]

عملیات متهورانه

13931210 photoshohadayekazeroon

رشید ضامن نارنجک را کشید و با لنگ های درازش خودش را به اتاقک کاهگلی درب و داغون رساند. روی پنجره های اتاقک به جای شیشه، مشمع پاره و پوره کشیده بودند که باد تکانش می داد. رشید نعره زد: «بیایید بیرون نامردها! و الا تکه تکه تان می کنم.» از همان دور آب دهانم […]

رسم خاص

1393 13 photo

وقتی شهید پیدا نمیشد یه رسم خاص داشتیم. یکی از بچه ها رو می گرفتیم و بزور می خوابوندیم تا با بیل مکانیکی رویش خاک بریزن اونم التماس کنه تا شهدا خودشون رو نشون بدهند تا ولش کنیم …

کلاس آموزش خمپاره

کلاس آموزش خمپاره

کلاس آموزش رزمی داشتیم. درس خمپاره و انواع آن. مربی یکی از آنها را بالا گرفته بود و توضیح می داد:

درد و درمان

13931212 photoshohadayekazeroon

كسی جرأت داشت بگوید من مریضم، هه ماشاءلله دكتر بودند. آن هم از آن فوق تخصص هایش!

جناب سرهنگ

13931209 photoshohadayekazeroon

اسمش یوسف بود. اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش می گفتیم جناب سرهنگ. دو سالی می شد که اسیر شده بود و با ما تو یک اردوگاه بود. بنده ی خدا چند بار افتاده بود به التماس که جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ. کار دستم می دهید […]

قبض برق ننه ممجوا

13931218 photoshohadayekazeroon

یه روز که درگیر عملیات والفجر هشت بودیم و از همه طرف گلوله های توپ و تانک بر سرمان می ریخت، متوجه ممجوا (محمد جواد) شدیم که پشت یه نخل نشسته و بر سر خودش می زد و می گفت آخ بابام سوخت!!!

اصطلاحات و تعبیرات (قسمت سوم)

در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این اصطلاحات و تعبیرات جنگ را با هم مرور می کنیم.

اصطلاحات و تعبیرات (قسمت دوم)

در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این اصطلاحات و تعبیرات جنگ را با هم مرور می کنیم.

اصطلاحات و تعبیرات (قسمت اول)

در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این اصطلاحات و تعبیرات جنگ را با هم مرور می کنیم.

هفت سین،یاده سین

نزدیک سال تحویل و همه بچه ها در تکاپوی آماده شدن برای نوروز بودند،هرکس به کاری مشغول بود،سفره هفت سین را پهن کرده بودند اما دریغ از یک سین برای داخل سفره.رحیم از راه رسید و گفت