عشق هوندا

13934951 photoshohadayekazeroon

علی کرمی رزمنده لشکر ویژه 25 کربلا، خاطره‌ای را در حوزه طنزپردازی‌های جبهه، چنین اظهار می‌کند: برادرم محمدزمان عضو گردان یارسول‌الله (ص) لشکر ویژه 25 کربلا بود، همان گردان نام‌آشنایی […]

حال‌گیری پدر

13931470 photoshohadayekazeroon 4

در خاطره‌ای دیگر از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا از شوخی‌های جبهه به خاطرات رحیم کابلی رزمنده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) این لشکر می‌پردازیم که وی می‌گوید: خاطره‌ای که می‌خواهم […]

نامردتر از قاطر

13934944 photoshohadayekazeroon

حامی گت‌آقازاده از فرماندهان یگان دریایی لشکر ویژه 25 کربلا درباره شوخ‌طبعی‌های رزمندگان در جبهه، می‌گوید: سال 66، لشکر ویژه 25 کربلا در منطقه غرب کشور درگیر عملیات والفجر 10 […]

تو حوری هستی؟

139314760 photoshohadayekazeroon 4

تیر و ترکش خورده بودم، فکر کردم که شهید شده ام و الان در بهشت هستم اما هنوز حالم جا نیامده بود که بروم میوه بخورم و زیر درخت ها […]

آدم بی شر و شور

139314756 photoshohadayekazeroon 4

آبادان بودیم، محمدرضا داخل سنگر شد، دورتادور سنگر را نگاه کرد و گفت: آخر نفهمیدم کجا بخوابم؟ هر جا می خوابم، مشکلی پیش می آید، یکی لگدم می کند، یکی […]

از بچه ننه ها بدم می آید

13931470 photoshohadayekazeroon 4

شلمچه بودیم، بولدوزرها را خاموش کردیم و نماز صبح را خواندیم. دور هم نشسته بودیم که نادری رفت نشست روی یک سنگر و شروع به سخنرانی کرد

راننده ناشی لودر

13931442 photoshohadayekazeroon 2

با آمدن لودر بچه ها خوشحال شدند. همه با لبخند و تکان دست از او تشکر کردند. راننده لودر هم که انگار تجربه اش کم بود، با لودر روی سنگر […]

جشن تولد در اسارت

1393 3 photo

هر هدیه ای که به هاشم تحویل می دادیم می گفت: اینکه پیراهن من است. اینکه شلوار خودم است! ای بابا این هم که مال خودم است و …..

خدایا این چادربندها را آدم کن

13931394 photoshohadayekazeroon

کلی نیرو بودیم و یک روحانی گردان، که باید به همه ی چادرها و گروهان ها سرکشی می کرد و در حد یک چایی خوردن هم که شده، دل بچه […]

الغیبت‌ُ عجب‌ کیفی‌ داره‌

13931361 photoshohadayekazeroon

تقصیر خودش‌ بود. شهید شده‌ که‌ شهید شده‌. وقتی‌ قراره‌ با ریختن‌ اولین‌قطره‌ خونش‌، همه‌ گناهانش‌ پاک‌ شود، خیلی‌ بخیل‌ و از خود راضی‌ است‌ اگرآن‌ کتک‌هایی‌ را که‌ من‌ […]