نه چندان صمیمانه با مسئولین بنیاد!

13934958 photoshohadayekazeroonاگر بخواهید جانبازان اعصاب و روان را بهتربشناسید، باید با آنها زندگی کنید.

 

 

 


سرویس خبر ایثارگران شهدای کازرون … من جانباز اعصاب و روان هستم. می خواهم به مسئولین کشورم بگویم اگر بخواهید جانبازان اعصاب و روان رابهتربشناسید، باید با آنها زندگی کنید. خیالتان را راحت کنم پزشکانی که به عنوان پزشک کمیسیون در کمیسیون های پزشکی جهت تعیین درصد به جانبازان عزیز شرکت می کنند، با دیدن چند عکس و نوار مغزی و مدارک دیگر نمی توانند به درستی برای جانبازان اعصاب و روان تعیین درصد کنند و مطمئنم حق این جانبازان ضایع می گردد.

 ما جانبازان اعصاب و روان با داروهایی که برایمان تجویز می شود مطمئن باشید وقتی تمام داروها را مصرف می کنیم عملا” با یک جنازه فرقی نمی کنیم! بگذارید یک مثال برایتان بزنم تا خوب متوجه بشید، یک شب که درمنزل ما قراربود چند خانواده تازه عروس و داماد جهت مهمانی بیایند، به دلیل اینکه شلوغ بود، به همسرم گفتم من برای اینکه امشب حالم بد نشود وخدای ناکرده اوقات تلخی نکنم، قرص هایم را بعدازظهر می خورم که در زمان حضور مهمان ها آرام باشم.

 وقتی قرص خوردم خوابم برد. بیدار که شدم گفتم چرا پس مهمان ها نمی آیند؟ همسرم گفت مهمان ها دیشب آمدند و رفتند وچون وقتی خواب هستی نمی توانیم بیدارت کنیم، لذا گفتیم شما استراحت کنیدیا مثال دیگراینکه یک روز که درمنزل بودم وکسی هم کنارم نبود. به مناسبت هفته دفاع مقدس تلویزیون فیلم جنگی پخش می کرد که در آن فیلم یک تانک عراقی به داخل سنگر رزمندگان آمد و شلیک کرد که درهمان لحظه ازخود بیخود شدم. خواستم با مشت به تانک حمله کنم که دستم قبل از رسیدن به شیشه تلویزیون به میز برخورد کرد و یکی ازشریان ها و چهار تاندون دستم پاره شد و با صدای برخورد دستم به میز، همسایه طبقه بالا به دادم رسید و تا بیمارستان برسم درحدود نیمی ازخون بدنم رفت.

 این دو مثال گوشه ای کوتاه از زندگی روزمره ما جانبازان اعصاب و روان می باشد. می خواهم از مسئولین کشورم سوال کنم تا حالا دیده اید وقتی یک جانبازاعصاب و روان دچارتشنج می شود، چه اتفاقی می افتد؟ آیا دیده اید که فرزندان مثل دسته گلمان در زمان تشنج به خاطرترس ازاینکه ما صدمه بیشتری به خودمان نزنیم، چگونه به گوشه خانه خزیده می شوند و دست وپایشان به لرزه می افتد؟  آیا میدانید فرزندانمان چه فشاری راتحمل می کنند؟ نه به خداوندی خدا نمی دانید؟ چراکه اگرمی دانستید باید تا الان که نزدیک به سی سال از اتمام جنگ می گذرد، جانبازانی مثل من برای ابتدائی ترین مسائل زندگی دچار مشکل نبودند. میدانید بنیاد جانبازان درسراسر کشور چقدر پرسنل دارد؟ میدانید رئیس بنیاد جانبازان یک استان نمیتواند بدون اجازه بنیاد کل کشور، کوچک ترین مشکل جانباز یک استان را حل کند و باید حتما” از تهران اجازه بگیرد؟

 تا کی می خواهید با احساسات جانبازان و خانواده هایشان بازی کنید؟ تمام آن چیزهایی که شما به عنوان خدمت به ما جانبازان اسم می برید، وقتی جهت استفاده از آنها یا به قول معروف تسهیلات مراجعه می کنیم، می بینیم نهایت تلاش خودرا مبذول کرده اید تابه هر نحو ممکن ما نتوانیم به خاطر قوانین دست و پاگیری که برایش تراشیده اید از آن استفاده کنیم! آیا این اسمش خدمت به جانبازان است؟ مگرشما برای خدمت به جانبازان چیزی از جیب خودتان هزینه می کنید که اینقدر دست ودلتان می لرزد؟ جانبازان که از شما ارث پدرشان را نمی خواهند! شما حتی حاضر به رسیدگی به صورت عادی به جانبازان نیستید!

  زمانی که ما برای حضور درجبهه ها از یکدیگرسبقت می گرفتیم، چشم داشتی به کمک کسی نداشتیم. بیائید شما هم معرفت نشان بدهید. ما چشم داشتی نداشتیم. آیا به شما گفته اند چون چشم داشتی نداشتیم، کمکمان نکنید؟ آیا ما مطالبه غیرمعقولی تاکنون کرده ایم؟ یک مثال هم برای خدمات رسانی شما بزنم وحرفم تمام.

  شما یک وام مسکنی به جانبازان می دهید که هزار و یک رقم تبصره وماده کنارش چیده اید تا ما نتوانیم از آن استفاده کنیم! کدام اداره، کدام ارگان چنین برخوردی را با پرسنلش می کند؟ آیا وامی که ما می خواهیم قسطش راپرداخت کنیم، اینهمه باید گرفتنش مشکل باشد؟ خدارا شاکرم که روزی ما دست شما مسئولین بنیاد نیست.

خدا نگهدارتان. من حرفم را زدم وحجت را تمام کردم که مشغول الذمه نباشم.

فاش نیوز

 

دیدگاهتان را بنویسید