ممد، تو بودی و خیانتو دیدی

13935065 photoshohadayekazeroon 2وقتی به محمد گفتم، به دفتر رییس جمهوری زنگ زدم و از وضعیت خرمشهر برایش گفتم، با ناراحتی به من گفت: حسن دارند به ما خیانت می کنند.

 

 

سرویس «حماسه و دفاع» شهدای کازرون، هفتم مهر ماه سی وچهارمین سالروز عروج ملکوتی شهید محمد جهان آرا فرمانده قلب ها و محبوب رزمندگان خرمشهری و از فرماندهان خوش نام سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس است، فرمانده ای که به اذعان نیروهای تحت امرش اسطوره مقاومت و شجاعت است و عدالت خواهی، مبارزه با ظلم و دلبستن از مادیات از بارزترین ویژگی های شخصیتی او بود.
جهان آرا انسانی بود که برای نیروها و همرزمان خود ابتدا یک دوست و بعد یک فرمانده بود، بنابراین کسی احساس نمی کرد که او برتر است.
تعدادی از رزمندگان و جانبازان خرمشهری متفق القول در نقل ویژگی های این شهید سرافراز می گویند، محمد به خانواده شهدا سر می زد، آنها را دلداری می داد، با حضور خود مرهمی بر زخم مجروحان بود.
عارف و زاهدی بود که همه وقت در خدمت بچه ها بود، خوابگاه او با بقیه تفاوت نداشت، ساده زیست، نترس و خداترس بود.
به اصول مدیریت آشنایی داشت اما به روش خود به سازماندهی، برنامه ریزی، هماهنگی و کنترل می پرداخت.

** بوی خیانت می آید
حسن آذرنیا یکی از جانبازان و رزمندگان خرمشهری است که در زمان اشغال این شهر 21 ساله داشت.
او در نقل خاطره ای از شهید محمد جهان آرا به خبرنگار اجتماعی ایرنا می گوید:
آخرین روزهای مهر سال 59 بود، فشار نیروهای بعثی برای تصرف خرمشهر بسیار بالا گرفت، سیستم مخابراتی شهر بدلیل اصابت گلوله دشمن بعثی و تخریب شرکت مخابرات مختل شد.
امکان برقراری تماس به خارج از شهر میسر نبود، بدون اجازه شهید جهان آرا به سپاه آبادان رفتم، در آنجا با یکی از سپاهیان مذاکره و ماجرا را تعریف کردم.
از او خواستم اجازه دهد، با دفتر ریاست جمهوری ارتباط برقرار کنم، او هم استقبال کرد و بالاخره با سیستم مخابراتی شرکت نفت به هر زحمتی بود، مقدمات تماس برقرار شد.
ارتباط برقرار شد، پس از معرفی خود، از طرف مقابل خواستم، اجازه دهد با بنی صدر صحبت کنم.
وی گفت، رییس جمهور در جلسه مهمی است و امکان برقراری ارتباط میسر نیست.
اصرار زیاد کردم ولی چاره ساز نبود، سرانجام وی با معرفی خود که غضنفرپور رییس دفتر رییس جمهور است از من خواست مشکل را بیان کنم.
چاره ای نبود، هر آنچه اتفاق افتاده بود را به اطلاع وی رساندم.
گفتم: عراقی ها در خیابانهای شهر مشغول نبرد تن به تن هستند و خرمشهر در حال سقوط است.
غضنفرپور گفت: اجازه ندهید شهر را تصرف کنند.
گفتم: سلاح و مهمات نداریم.
گفت: با چوب و کوکتل مولوتف از پیشروی آنها جلوگیری کنید.
گفتم: به نیروی کمکی نیاز داریم، شما قرار بود توپخانه قزوین را به کمک ما برسانید.
هر بار پاسخی مشابه شنیدم، بسیار عصبانی بودم، دیگر طاقت نداشتم، شروع به پرخاش کرده و گفتم: فکر کردی تابحال چکار کردیم؟
به سپاه خرمشهر برگشتم، بغض گلویم را فشرده بود، محمد جهان آرا را دیدم و پس از سلام و احوالپرسی به من گفت: حسن چه خبر؟
موضوع را برای وی تعریف کردم، محمد خیلی مضطرب بود، در حالیکه سر خود را میان دستان می فشرد، با ناراحتی و با چشمانی پر اشک گفت: حسن دارند به ما خیانت می کنند.
هفتم مهر ماه سال 1360 در حالیکه سرداران و سربازان فاتح ارتش اسلام پس از رزمی بی امان با بعثیان متجاوز، با سرافرازی از جبهه نبرد حق علیه باطل باز می گشتند، هواپیمای حامل آنها در مسیر تهران دچار سانحه شد و سقوط کرد.
در این حادثه، علاوه بر شهادت تعدادی از رزمندگان اسلام، فرمانده سرافراز و نامور سپاه خرمشهر، محمد علی جهان آرا به همراه چهار سردار بزرگ اسلام سرلشکر فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش، سرتیپ نامجو وزیر دفاع، سرتیپ فکوری جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش و شهید یوسف کلاهدوز قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.

ایرنا

 

دیدگاهتان را بنویسید