کتاب “درسهایی از راهبرد حقوق دیپلماسی” حاوی دیدگاه ها و نظراتی است که از سوی محققین و پژوهشگران غربی در خصوص جنگ عراق علیه ایران، با اتکاء به اطلاعات محدود و ناقص منتشره در غرب، نگاشته شده است. گردآوری مطالب کتاب توسط کریستوفر سی جوینر(1) صورت گرفته است و توسط انتشارات مرز و بوم به فارسی ترجمه شده است. تارنمای مرکزاسناد و تحقیقات دفاع مقدس قصد دارد بخشهایی از این کتاب را به منظور آشنایی خوانندگان جوان تارنمای دفاع مقدس با دیدگاه های محققین غربی در خصوص جنگ عراق علیه ایران، درج و منتشر نماید.
به گزارش سرویس «حماسه و دفاع» شهدای کازرون برای اولین قسمت این سلسله مطالب، مقاله “اسرائیل و جنگ ایران و عراق” نوشته برنارد رایش(2) انتخاب شده است. در این مقاله، نویسنده مثلث روابط ایران عراق و اسرائیل را در دو منطقهی جغرافیایی مستقل و مؤثر بر همدیگر (خلیج فارس و خاورمیانه)، در سه موقعیت زمانی با شرایط متفاوت (قبل، همزمان و بعد از جنگ) مورد بررسی قرار داده است. ولی بدون تبیین دقیق نقش اسرائیل، به بررسی دیدگاه و منافع اسرائیل در دوران جنگ تحمیلی پرداخته است.
سه موقعیت زمانی متفاوت عبارتاند از:
الف) قبل از جنگ تحمیلی: در دو مقطع، قبل از انقلاب (دوران شاه) و بعد از آن.
ب) هشت سال دفاع مقدس.
ج) پس از دفاع مقدس تا قبل از حمله عراق به کویت.
نویسنده این مطلب را مورد بحث قرار داده که چگونه عراق با استفاده از موضوع جنگهای اسرائیل و اعراب، کوشید برای دستیابی به سکان رهبری جهان عرب؛ از واقعه کمپدیوید در جهت حذف مصر بهرهبرداری کند؛ عراق در این مسیر مانع سوریه را پیش رو داشت. سوریهای که از اعضای جبهه پایداری بوده و مانع درون حزبی به شمار میآمد (سوریه و عراق هر دو معتقد به منشور حزب بعث عفلقی بودند).
جالب اینجاست که مطلب طنزی (مربوط به جنگهای سه گانه معروف اعراب و اسرائیل) در میان ارتشهای عربی معروف است مبنی بر اینکه، وقتی به ارتش عراق گفته شد که وارد جنگ با اسرائیل شوید، جواب دادند: “هنوز دستوری صادر نشده است” و اقدامی علیه اسرائیل نکردند.
عراق در دو مقطع دیگر و پیش از آنها (در بحبوحهی جنگ)، ضمن دوری از جایگاه ادعایی ضد اسرائیلی خویش، با فاصله گرفتن از جبهه پایداری (لیبی، سوریه، یمن جنوبی) و تقرب به بخش عربی متحد با غرب از مواضع ضد اسرائیلی دوری جست. عراق در طول 8 سال دفاع مقدس، موجبات آرامش اسرائیل را فراهم کرد و موضوع اعراب و اسرائیل را، به امری ثانوی تبدیل کرد.
پس از جنگ نیز بیانات حساب شدهی مسئولین عالی رتبهی عراقی (بدون کنکاش در روابط پنهان آنها با اسرائیل) با بیان اولویت بازسازی کشور عراق، موجبات رفع نگرانی اسرائیل را، درباره قدرت نظامی ناشی از همکاری اقتصادی عربی و همکاریهای فنی غربی در عراق، فراهم کرد.
با تکیه بر عدم اقدام جدی حزب بعث عراق علیه اسرائیل در مرحله اول؛ خشنودی اسرائیل از مرحله دوم؛ و اطمینان و عدم نگرانی اسرائیل از عراق در مرحله سوم؛ میتوان خطوط راهبردی که موجب نزدیکی نحوه عملکرد و رفتار رژیم بعثی عراق (به رهبری صدام) به اسرائیل شد را (فارغ از جنجالهای تبلیغاتی که در واقعه مکفارلین انجام شد) مشاهده کرد.
نحوهی عملکرد عراق موجب شد تا معادلهی قدرت به نفع اسرائیل به تأخیر افتد؛ معادلهای که (به قول رهبران اسرائیل) با سقوط شاه در ایران اسلامی، به نفع جهان اسلام سرعت شتابانی به خود گرفته بود. در ادامهی همین روند، عراق با حمله به کویت؛ و پیش از آن با باز کردن پای قدرتهای نظامی و فرا منطقهای به منطقه (حتی پس از حذف فیزیکی رژیم عراق) موجبات پایداری اسرائیل را در منطقه فراهم کرد.
مقاله مبین این مطلب است که «ایران در دو موقعیت (قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی)، دو نقش کاملاً شفاف در قبال اسرائیل داشته است. قبل از پیروزی انقلاب، ایران با اقدامات حمایتی و مواضع صوری و تظاهر به تقرب به اعراب، عملاً به نفع جبههی غرب و اسرائیل عمل کرد. پس از پیروزی انقلاب، هم در ظاهر هم در نحوهی عملکرد، اتخاذ موضع ضد اسرائیلی ایران، به نفع جهان اسلام عیان و مشهود است.»
امروز پس از گذشت 20 سال از پایان جنگ، شکل گیری معادلهی قدرت در منطقه علیه اسرائیل را، شفافتر از دیروز میتوان مشاهده کرد. با وجود مربع مقاومت (حماس، حزبالله، سوریه و ایران)، به خوبی میتوان تأثیرات منطقهای ایران را در ناکامسازی اهداف صهیونیستی در منطقه (هم نسبت به قبل از پیروزی انقلاب، قبل و بعد از جنگ تحمیلی؛ و هم در مقایسه با عراق، قبل و بعد از صدام) مشاهده کرد.
صهیونیستها، حتی با استفاده از ایمیل موهوم یک مقام ورزشی (به مناسبت تبریک آغاز سال 2010) تا طرح اتهام همکاری در فروش مختصر تسلیحات، نتوانستند ذهن فعال و ضد صهیونیستی مردم منطقه را دچار تشویش نمایند.
بخش اول مطلب “رژیم اشغالگر قدس و جنگ عراق علیه ایران” به شرح زیر تقدیم میگردد:
روابط متقابل منطقهی خلیج فارس از یک سو؛ و مناطق عربی – اسرائیلی خاورمیانه از سوی دیگر؛ و تأثیر سیاست و راهبرد هر یک از این دو منطقه بر دیگری؛ از دیرباز سبب شده که این دو منطقه را جدا و مجزای از یکدیگر ببینیم، هر چند پیوندهای میان آنها زیاد و پیچیده است. جنگ ایران و عراق و آتشبس میان آنها، فرصتی برای ارزیابی دوبارهی این مناسبات فراهم آورده است.
دورهی پیش از جنگ ایران و عراق
عراق پیش از جنگ با ایران، در جنگهای 1949 – 1948، 1967و 1973 با اسرائیل شرکت کرده بود؛ و همچنان در حالت جنگ با این حکومت به سر میبرد. عراق از جمله کشورهای عربی بود که به دلیل پیشنهاد صلح انور سادات (رئیسجمهور وقت مصر) به اسرائیل، در سالهای 1977 و 1978 به شدت با او مخالفت کرد. عراق با پیمان صلح اسرائیل – مصر که در سال 1979 امضا شد، به شدت مخالفت میکرد وکشورش را مأمن و پناهگاه گروههای فلسطینی ضد اسرائیلی قرار داده بود. با این حال، نقش عراق در جهان عرب به دلیل توافق نکردن با سوریه بر سر رهبری جنبش بعث و برخی مسائل دیگر بسیار محدود بود و تعدادی از همسایههای عراق در خلیج فارس (و شبهجزیرهی عربستان) این کشور را تهدیدی برای امنیت و ثبات خود میدانستند.
ایران قبل از انقلاب در مناقشهی اعراب و اسرائیل بازیگری نسبتاً فرعی محسوب میشد و حکومت شاه روابط دو گانهای با کشورهای عربی و اسرائیل داشت. ارتباط با اسرائیل با توجه به زمان و مسائل منطقهای، گاهی سرد و گاهینزدیک بود. (3) روابط ایران با اسرائیل، پس از سقوط شاه و روی کار آمدن آیتالله روحالله خمینی به شدت خصمانه شد.
حکومت شاه اختلافات بسیاری با کشورهای عربی داشت و درحالیکه از نظر برخی کشورهای عرب تهدید تلقی میشد، برای بقای برخی دیگر از آنها (نظیر عمان) نقش مثبتی ایفا میکرد. این روابط نیز پس از انقلاب تغییر کرد و درخصوص عراق به جنگ انجامید.
سیاست ایران قبل از انقلاب، در خصوص مناقشهی اعراب و اسرائیل، بر چند عامل وابسته به یکدیگر استوار بود. ترس تاریخی ایران از همسایهی شمالیاش (شوروی)، به دلیل آنکه در محاصرهی کشورهای وابسته به این قدرت قرار داشت، افزایش یافتهبود. از طرفی شاه از افراطگرایی عربی میترسید، زیرا این نگرش ممکن بود از مصر و عراق به کشورهای همسایهی ایران در خلیج[فارس] و خود ایران وارد و به تبع آن ارتباط دریاییاش (از طریق تنگهی هرمز با اقیانوس هند و کشورهای دیگر) تهدید شود.
دشمنی سنتی ایران با عراق بر چند عامل استوار بود: عامل مذهب (نزدیکی ایرانیان با شیعیان جنوب عراق)؛ عامل سرزمین (ابهام در مرز شطالعرب [اروندرود])؛ ادعاهای ارضی مناطق عربنشین (حمایت عراق از مردم عرب استان خوزستان) و نیز رقابتهای سیاسی که بیشتر برای تسلط بر منطقهی خلیج[فارس] انجام میشد. البته ایران همانند برخی کشورهای پادشاهی دیگر نظیر عربستان سعودی، اردن و مراکش به حفظ ثبات محافظهکارانه (یا معتدل) در منطقه علاقه داشت. ایران بر اساس علایق راهبردی و سیاسی (به ویژه با توجه به مقاصد افراطگرایانهی عربی) و منافع اقتصادی، با اسرائیل نیز روابطی چند وجهی داشت.
سیاستهای ایران [قبل از انقلاب] قدری متناقض بود. روابط نزدیک و دو جانبه با حکومت اسرائیل و روابط متقابل با بسیاری از کشورهای عربی – که غالباً منفی بود – تأثیری بر دیدگاه ایران در مورد مناقشهی اعراب و اسرائیل نداشت، طوری که گاهی از مواضع اعراب نیز حمایت میکرد. روابط خصمانه با مصر و سوریه، و دوستی محتاطانه با اسرائیل، با سخنان ایران دربارهی مناقشهی اعراب و اسرائیل هماهنگ نبود. ایران در سال 1947 با طرح تقسیم فلسطین – که به ایجاد حکومت اسرائیل انجامید – مخالفت کرد و از پیشنهاد حکومت فدرال در فلسطین که مورد حمایت کشورهای عربی بود، پشتیبانی نمود. ایران از سال 1948 به بعد حقوق ملت فلسطین را تأیید میکرد و به قطعنامههای سازمان ملل، در حمایت از حق بازگشت آنها به کشورشان یا پرداخت غرامت به آنها رأی میداد. با این حال در سال 1950، روابط دیپلماتیک خود را با حکومت اسرائیل برقرار کرد.
ایران در بحران کانال سوئز در سال 1956، از حق مصر در ملی کردن کانال حمایت و با زورگویی علیه این کشور مخالفت کرد، ولی عمیقاً نگرانی خود را از آزادی کشتیرانی در این کانال که 75 درصد واردات و صادرات ایران از آنها انجام میگرفت نیز ابراز کرد. ایران به عنوان عضو کمیتهی اجرایی “اتحادیهی استفاده کنندگان از کانال [سوئز]” از جمله کشورهایی بود که از مصر خواست تا موانع عبور آزاد از این آبراه را برچیند، و در عین حال در نوامبر 1956 همراه با امریکا و اتحاد جماهیر شوروی تشکیل جلسهی اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل برای محکوم کردن تجاوز مشترک انگلستان، فرانسه و اسرائیل به مصر را مطرح کرد.
سیاست ایران پس از جنگ سال 1967 اعراب و اسرائیل، به حمایت از موضع اعراب متمایل شد و “جمعیت شیر و خورشید” ایران – که همان سازمان صلیب سرخ بود – کمکهای دارویی به اردن و عراق فرستاد. شاه از آن پس خواهان عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی اعراب شد و معتقد بود که کنترل اماکن مقدس مسلمانان در بیتالمقدس (که در سیطرهی اسرائیلیها قرارگرفته بود)، نباید در دست غیر مسلمانان باشد.
شاه در جنگ اکتبر 1973 استفاده از هواپیماها و خلبانان ترابری ایران را به عربستان سعودی پیشنهاد؛ و به شوروی اجازه داد برای ارسال کمکهای نظامی به همپیمانان عرب خود از حریم هوایی ایران عبور کند؛ و خود نیز کمکهای پزشکی به کشورهای عربی فرستاد. شاه همزمان با استفادهی داوطلبان استرالیایی از حریمهوایی ایران، برای کمک به اسرائیل مخالفت کرد.
ایران در طرح تحریم نفتی اعراب علیه امریکا و دیگر دوستان اسرائیل و نیز کاهش تولید نفت شرکت نکرد، ولی در افزایش قیمتها نقش پیشتازی بر عهده گرفت که تأثیر سلاح نفت اعراب را چند برابر کرد. ایران و تولیدکنندگانِ عرب نفت به رغم اختلافات جزئی بر سر تعیین بهترین قیمت نفت و استفاده از آن به منزلهی سلاحی سیاسی در اوپک، برای تأمین منافع مشترک همکاری میکردند. با این حال، ایران هنگام جنگ و بعد از آن، همچنان یکی از تأمینکنندگان نفت اسرائیل بود.
شاه پس از پایان تخاصمات، به مصر و اردن سفر کرد و نظرهای آنها را دربارهی مناقشهی اعراب و اسرائیل تأیید کرد. حکومت ایران موافقت خود را با تصمیم سران عرب در نشست سال 1974 در رباط، مبنی بر به رسمیت شناختن حق خودمختاری برای فلسطینیان، اعلام و سازمان آزادیبخش فلسطین را “تنها نمایندهی قانونی” مردم فلسطین دانست. هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل نیز، به قطعنامههای مشابه در این خصوص رأی مثبت داد.
با این حال، شاه از رفتار تند و روشهای [به اصطلاح] تروریستی برخی فلسطینیان نیز، ناراضی بود. به همین دلیل، ایران به رغم حمایت دیپلماتیک از سازمان آزادیبخش فلسطین در مجامع بینالمللی، تماس رسمی با این سازمان برقرار نکرد و میان قاطبهی فلسطینیها و برخی جناحهای آنها نظیر “جبههی خلق برای آزادی فلسطین” به رهبری جورج حبش (George Habash) که آشکارا با مخالفان ایران ارتباط داشت، به دقت تمایز قائل میشد.
جناحهای مختلف فلسطینی، از جمله گروههای تحت رهبری یاسر عرفات از اوایل دههی 1970 انقلابیون ایران را آموزش میدادند، هر چند تا پس از پیروزی انقلاب ایران نیز به این امر اذعان نکردند. شاه از ابتکار انور سادات در نوامبر 1977 [مبنی بر صلح با حکومت اسرائیل] حمایت میکرد.
ایران قبل از انقلاب روابط مستحکم و گستردهای با حکومت اسرائیل داشت و در عین حال روابطش با بسیاری از کشورهای عربی چندان مستحکم نبود، ولی در بیانیههای عمومی دربارهی مناقشهی اعراب و اسرائیل، معمولاً از موضع اعراب حمایت میکرد.(4) ایران از این که اسرائیل باید از سرزمینهای اشغالی خارج شود و نیز از حقوق فلسطینیها حمایت میکرد، اما با تروریسم به منزلهی روشی برای دستیابی به اهداف عربی مخالف بود. نقش ایران در جنگ اکتبر، اقدامات نظامیاش در پشتیبانی از کشورهای عرب میانهرو (نظیر عمان)؛ و ارتقای روابط متقابل با مصر (تحت حکومت سادات) و دیگر کشورهای عرب؛ سبب این گمانهزنیها میشد که ایران در آینده فعالتر خواهد شد؛ اما این مواضع دو گانه با انقلاب تغییر کرد.
پانوشت
1. کریستوفر سی جوینر (Christopher C. Joyner) متولد 1948 و استاد دانشگاه جورج تاون است. وی در دانشگاههای جورج واشنگتن، ویرجینیا، دارتموث و موهلنبرگ و دانشکدههای اقیانوسنگاری وودز هول و مطالعات قطب جنوب و اقیانوس منجمد جنوبی در دانشگاه تاسمانی استرالیا تدریس کرده است. او رشتههای حقوق بینالملل، ساختار بینالملل و رژیمهای محیطی جهانی را نیز تدریس میکند. جوینر یکی از کارشناسان برجستهی حقوق بینالملل و قطب جنوب است و تألیفات متعددی در این حوزه دارد.
2. پروفسور برنارد رایش (BERNARD REICH) دانشآموختهی دانشگاه ویرجینیای امریکا است وی مشاور بسیاری از سازمانهای دولتی امریکا نیز بوده است. همچنین ریاست مطالعات پیشرفته در حوزهی خاورمیانه در دانشکدهی امور خارجهی دولت امریکا را بر عهده داشته و استادیار دانشکدهی عملیات ویژهی نیروی هوایی و دانشکدهی علوم بهداشتی نیروی دریایی امریکا و نیز عضو هیئت تحریریهی نشریههای میدل ایست و ایزرائیل افرز بوده است. رایش در گذشته کرسی تدریس امور اقتصادی در امنیت ملی در دانشکدهی جنگ تفنگداران دریایی امریکا را نیز در اختیار داشته است.
3. حکومت شاه متحد راهبردی اسرائیل در منطقه بود. با وجود حمایت شاه از اعراب در بیانیههای عمومی و مورد مناقشه اعراب و اسرائیل، وی همواره روابط نزدیکی با این حکومت غاصب داشت.
4. For further details see Bernard Reich, David E. Pollock, and Sally Ann Baynard, “The Iranian Revolution and Its Effects on the Middle East,” in U.5. Congress, Joint Economic Committee, Economic Consequences of the Revolution in Iran (Washington, D.e.: Government Printing Office, 1980), pp. 179-207.
منبع:
– کریستوفر سی جوینر ، درس هایی از راهبرد حقوق دیپلماسی، نشر مرز و بوم، مترجم داود علمایی، تهران، چاپ اول 1389، صص 150-142.