برادرا با یک صلوات در اختیار دشمن!

13931454 photoshohadayekazeroon 2او که در حاضر جوابی هیچ کسی به گرد پایش نمی رسید گفت:«هیچی! میگفتم: برادار با یک صلوات در اختیار دشمن!»

 

 

 

 

شهدای کازرون، همه بنیه بچه ها تحلیل رفته بود. شوخی نبود. بیش از هفت، هشت ساعت راه رفته بودیم. آن هم روی ارتفاعات و سنگها و صخره های صعب العبور.

 

جالب بود موقع برگشتن وقتی که بچه ها نه نای حرف زدن داشتند و نه پای راه رفتن و همه تلوتلو می خوردند، سرگروهمان برگشت گفت:«برادرا! برادرا! با یک صلوات در اختیار خودشون.»

 

همه خنده شان گرفت، چون دیگر برای کسی اختیاری نمانده بود. به اصطلاح آن وقت که باید می گفت، نگفته بود.

 

بعد یکی از بچه ها برگشت و گفت:«برادر اگر در محاصره دشمن بودیم چی می گفتی؟»

 

او که در حاضر جوابی هیچ کسی به گرد پایش نمی رسید گفت:«هیچی! میگفتم: برادار با یک صلوات در اختیار دشمن

برگرفته از کتاب تبسم های جبهه

 

دیدگاهتان را بنویسید