سپاه پاسداران، شهدای بی شماری را تقدیم آرمان های مقدس نظام اسلامی کرده که در این میان می توان به سردار شهید «باقر سلیمانی» اشاره کرد. او که بارها در عملیات های زیادی شرکت داشت و سرانجام در عملیات والفجر 8 با روحیه ای سرشار از عشق به خدا حاضر و درطلوع 22 بهمن پس از شکافتن صفوف دشمن در صحنه ی نبرد از ناحیه سینه و پهلو هدف قرار گرفته و به آرزوی دیرینه اش رسید و جان خویش را فدای اسلام و میهن اسلامی نمود.
شهدای کازرون، در روز سوم دیماه سال 1337 در خانواده ای مذهبی در شهرخشت کازرون فرزندی متولد گشت که نامش را باقر گذاشتند. باقر در دامان مادر مهربان و پدر دلسوزش پرورش یافت و در سن شش سالگی وارد دبستان گردید. پس از اتمام تحصیلات ابتدائی دوره متوسطه را در شهر های کازرون و شیراز ادامه دادو در زمانی که مبارزات ملت غیور پایه های رژیم طاغوت را می لرزانید تحصیلات متوسطه خود را با اخذ مدرک دیپلم طبیعی به پایان رسانید و برای انجام خدمت سربازی عازم کرج گردید و به عنوان سپاهی ترویج خدمت راشروع کرد در این زمان بود که طنین فریاد جانبخش کلام امام خمینی را شنید که فرموده بود سربازان از سرباز خانه فرار کنندو باقر به این ندا لبیک گفت و با دیگر یاران خود از سربازخانه فرار کرد.
از آن زمان به بعد نهاد پاک باقر تجلی گاه فطرت پاک انسانی شد و شوق یاری دین خدا و رهبر امت اسلام در سینه خروشانش جای گرفت لذا باقردر تشکل و بسیج حرکت های مردمی علیه رژیم منحوس پهلوی نقش موثری را ایفا نمود . تا اینکه خداوند نعمت پیروزی را نصیب ملت ایران کرد. باقر به امر امام خویش به پادگان آموزشی کرج برگشت و خدمت سربازی را در کنار یاران با وفایی همچون شهید عبد النبی صالحی در دامغان به اتمام رساند. قبل از شروع جنگ تحمیلی بلافاصله دوره آموزش را همراه عده ای از دوستان در کازرون تحت مربی گری سردار شهید علی اکبر پیرویان سپری نمود و با شروع جنگ تحمیلی همراه اولین گروه اعزامی از کازرون رهسپار جبهه های حق علیه باطل گردید و وارد صحنه نبرد شد.
پس از شکستن محاصره سوسنگرد بدست شهید دکتر چمران باقر رشادتها و شجاعت هایش را در سرزمین سوسنگرد و هویزه به ثبت رساند و جهت مرخصی چند روزه راهی دیار خود گشت. پس از اتمام مرخصی قصد بازگشت به جبهه داشت که با صدور حکمی از فرمانده سپاه کازرون مامور تشکیل و راه اندازی بسیج نوپای منطقه خشت و کمارج شد و مدت شش ماه با کمترین امکانات با کمک تنی چند از دوستان به آموزش و بسیج نیروهای مردمی پرداخت که در این ایام تیری به کتفش اصابت کرد و چند روزی بستری و مورد معالجه قرار گرفت.
با تشکیل گردان رزمی سپاه در شیراز به عضویت گردان در آمد و پس از گذراندن دوره اموزش در عملیات ثامن الائمه برای شکستن حصر آبادان شرکت کرده و از ناحیه چشم و دست مجروح گردید، بعد از بهبودی باز راهی جبهه شده ودر سمت معاونت گردان در عملیات طریق القدس شرکت کرد و بعد از آن به سپاه باز گشت و فرماندهی سپاه قائمیه را به عهده گرفت.
بعد از مدتی دوری از جبهه و شهادت براردش مصمم می شود که باز به جبهه بپیونددکه با تشکیل تیپ فاطمه زهرا (س) در واحد عملیات به عنوان معاون اطلاعات و عملیات خدمت نمودو مدتی در پاسگاه زید فرمانده خط و مسئول محور بود او در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک و … شرکت نمود و یک شب در جلسه فرماندهی تیپ و گردانها مورد سوء قصد منافقین قرار گرفت که از ناحیه زانو مجروح شد با ادغام تیپ فاطمه زهرا (س) و لشکر 19 فجر بعد از گذراندن دوران آموزشی فرماندهی گردان در تهران و نیشابور به فرماندهی گردان حضرت زینب از لشکر 19 فجر منصوب گردید و تا شهادت این مسئولیت خطیر را به دوش کشید.
سردار شهید باقر سلیمانی سر انجام در عملیات والفجر 8 با روحیه ای سرشار از عشق به خدا شرکت نمود تا اینکه درطلوع 22 بهمن پس از شکافتن صفوف دشمن در صحنه نبرد ساعت 8 صبح از ناحیه سینه و پهلو هدف قرار گرفته و به آرزوی دیرینه اش رسید.
فرازی از وصیتنامه سردار شهید باقر سلیمانی
بار پروردگارا ! مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده. خدا می داند زمانی که یاران درجه یک امام به دست شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار شهید می شدند،دیگر زندگی را بر خود ننگ می دانستم. و اما شما دوستان و برادرانم، سخنم با شما این است که دنباله رو روحانیت مبارز باشید که در صدر آنها امام عزیز است. کارهایتان برای رضای خدا باشد، از هیچ چیز نترسید و از تفرقه بپرهیزید و هر هفته در نماز جمعه که نمازی است سیاسی،عبادی و دشمن شکن شرکت کنید.
