خاطره یک غواص نجات یافته «کربلای 4» از اعدام
چندین مرتبه من را به زمین انداختند وسرنیزه را برروی گردنم قرار دادندوتهدید کردند که سرت را میبریم…
چشمهایم را میبستم تا مثل پدر باشم!
در کودکی همیشه تصور میکردیم بچههای دیگر با ما فرق دارند نه ما با آنها!
آخرین لبخندی که سهم این مادرشد
سالها ازآتش وجنگ وخون گذشته است وپس ازآن دل خوش به بوی خوش عطر شهادت در خیابانهای شهر هستیم.
راز کمیل در دوران اسارت/ مسدود کردن روزنههای امید توسط بعثیها
محل استقرار ما اردوگاه شماره 12 شهر تکریت بود، اردوگاهی با کمترین امکانات که عراقیها برای آنکه اسرا نتوانند از روزنههای فراوان این اردوگاه فرار نکنند، با دادن غذاهای مسموم، اسرا را مریض و بیمار کرده و در این فرصت، روزنههای موجود در این اردوگاه را مسدود کردند.
وضعیت قرمز در اردوگاه؛ خاطرهای طنز از یک «استوار» عراقی
مروری بر خاطرات آزادگان حماسهآفرین به ویژه خاطرات طنز و شیرین آنها نه تنها یادآور روحیه بالای آنان در برابر جنایات و وحشیگریهای بعثیون است، بلکه یادآور مبارزات آنان در شرایط سخت اسارت با دشمنی است که بویی از انسانیت نبرده بود.
شهید تهرانی مقدم وراه اندازی آتشبار سپاه دزفول
وقتی شهید تهرانی مقدم از نزدیک شلیک آتشبار سپاه خرمشهر را دید، خوشحال شد و تعدادی از نیروهای سپاه دزفول را برای آموزش به «شنه» خرمشهر اعزام کرد.
کردستان به مجاهدتهای این فرمانده شهادت میدهد
کردستان یکپارچه در سوگ او عزادار شد. مادر یکی از شهدای کردستان در روستای «کوخان» گریه میکرد و بر سرزنان میگفت: من در شهادت فرزندم این قدر ناراحت نشدم که او از فرزندم عزیزتر بود.
خاطره جنگ تن به تن غواصان با نیروهای ویژه عراقی
نوجوان غواصی برای بقیه تعریف میکرد: «داخل جزیره امالرصاص که شدیم، دشمن آمادگی کامل برای درگیری با ما داشت. افراد قوی هیکل دشمن دنبال ما میکردند. حتی جایی رسیدیم که دیدم یکی از آنها روی غواصی افتاده بود و میخواست چشمهایش را …»
دستنوشته شهید حسن باقری در عملیات رمضان
صبح جلسه ای با فرماندهان تیپها در قرارگاه فتح برگزار شد. آقای «احمد بیگدلی آذری» آذری قمی هم آمده بودند و آخر سر روضه خواندند. جلسه خوبی شد و حالی روحانی خوبی داشت.
اف-اربع عشر،اف-اربع عشر، یالا یالا!
اف-اربع عشر،اف-اربع عشر، یالا یالا!
زخم جنگ برپیکره کوت شیخ
کوت شیخ سهم زیادی دردفاع مقدس دارد و گزافه نیست،اگر آن را دانشگاه جنگ بنامیم زیرا نیروها آموزشهای فشرده کوتاه مدت در آن میدیدند. این منطقه محلی بود که به نیروها مهلت میداد تا آمادگی بازپسگیری خرمشهر را پیدا کنند.
آقایان فرمانده! یک لحظه اینجا را نگاه کنید؛ همه آماده: یک، دو… چلیک +عکس
یک فعال شبکههای اجتماعی با انتشار تصویری از فرماندهان جنگ که چهرههایی چون شهیدان همت، خرازی، باکری، باقری، کاظمی و … در آن دیده میشود، روایتی داستانی برای لحظه ثبت این تصویر نوشته است.
توزیع نارنجک صلواتی
پس از فتح چند سنگر از دشمن یکی از رزمندگان نارنجکهای درون سنگرهای عراقی را جمع کرد و در قابلمهای ریخت. درمعبر حرکت میکرد و بلند فریاد میزد «نارنجک صلواتی، نارنجک»؛ تا آنهایی که نیاز دارند خودشان را تجهیز کنند.
پای لنگ مهندسی رزمی درعملیات رمضان
تعداد ماشینآلات مهندسی در اختیار تیپ، حدود 28 دستگاه بود. در جلسهای که روز 26 تیرماه 1361 در محل قرارگاه عملیاتی فتح با برادر رضا حبیباللهی؛ مسئول واحد مهندسی این قرارگاه داشتیم، ایشان به ما گفت: این دو اکیپ در اختیار شماست
ماجرای فرار سه اسیر ازپادگان بعثیها
بعد از یک هفته راهپیمایی شبانهروزی به خاک ایران رسیدم و در شهرستان بانه به روستایی پناه آوردم و همینطور چندین روستا را رد کردم تا اینکه توسط دموکراتها دستگیر شدم و یک هفتهای را اسیر آنها بودم و در این یک هفته بود که حکم اعدامم را صادر کردند.
لحظه به لحظه عملیات «رمضان» به روایت قرارگاههای عملیاتی
با اینکه میزان مقاومت دشمن در برابر نیروهای قرارگاه عملیاتی فجر بسیار زیاد بود، اما رزمندگان این قرارگاه تلاش کردند تا به هر طریق ممکن، این مقاومتها را در هم بشکنند.
نقش بیسیمچی ژاندارمری در آزادسازی پاوه به روایت شهید چمران
صبح 27مرداد ماه 1358 بر بالای دیوار خانه پاسداران بودم و به شهر مینگریستم و گلوله از هر دو طرف، همچنان میبارید؛ یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد؛ پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: امام خمینی اعلامیهای صادر کرده است؛ اعلامیهای تاریخی که اساس بزرگترین تحولات انقلابی کشور ما به شمار […]
پرستوی مهاجر آمدنت را آذین بستهایم
ما هر سال به یمن آمدن شما پرستوهای مهاجر، کبوترها را در آسمان شهرمان به پرواز در میآوریم تا یادمان نرود هنوز هم عطر و یاد کبوترهای عاشقی که سبکبال پر کشیدند در ذهن و روحمان جاری است.
روایتی از تلخ و شیرینیهای دوران اسارت / فوت امام دردناکترین لحظه اسارت بود
بعثیها از همان ابتدای شنیدن خبر فوت امام(ره) شادی میکردند و از اسرای ایرانی خواستند که به شادی بپردازند، ولی تمام اسرا در آن گرمای سوزان سر خود را زیر پتو قرار دادند و حتی یک لحظه هم بیرون نیامدند.
بیسابقهترین عملیات نیروهای ایرانی در طول جنگ
دشمن در سرتاسر مرز، کانال احداث کرده بود. کانالها مارپیچی شکل بودند جلوی هر کانال دو ردیف سیمخاردار ریخته بود و عمق میدان مین دشمن به سمت مواضع ما حدود 800 تا 1000 متر و اینها بسیار وحشتناک بودند.