جشن تولد در اسارت

1393 3 photoهر هدیه ای که به هاشم تحویل می دادیم می گفت: اینکه پیراهن من است. اینکه شلوار خودم است! ای بابا این هم که مال خودم است و …..

 

 

 

 

شهدای کازرون، آن روز تولد هاشم، یکی از بچه های آسایشگاه (اسرا) بود. هاشم از صبح به بچه ها گفته بود که امروز به همین مناسبت برنامه داریم. یکی از برادرها با شنیدن این خبر از حیاط اردوگاه قورباغه ای را گرفت و آن را در جعبه کوچکی بسته بندی کرد.

بچه های دیگر هم بطور پنهانی، هریک لباس های هاشم را از کیسه بیرون آوردند و بسته بندی کردند تا شب آن ها را به هاشم هدیه کنند. هاشم هم با استفاده از سهمیه شکر خود مقداری شیرینی درست کرده بود تا با آن از بچه ها پذیرایی کند.

برنامه شروع شد و یکی از بچه ها شروع به باز کردن هدیه ها کرد. هر هدیه ای که به هاشم تحویل می دادیم می گفت: اینکه پیراهن من است. اینکه شلوار خودم است! ای بابا این هم که مال خودم است و ….. آخرین بسته ای که باز شد قورباغه بود. همین که در جعبه را باز کردند قورباغه از میان جعبه به سرعت بیرون پرید و همه شروع کردند به خندیدن، آن شب با شادی و خوشی گذشت.

 

دیدگاهتان را بنویسید