نصرالله افشاری: شهیدی که حضور در عملیات را مهمتر از دیدن پسر تازه متولد شده اش دانست

افشاری اسدالله
آری نصرالله افشاری (آرپی جی زن گردان فجر) در همان شب هنگام عبور از اروندرود خروشان وحشی در عملیات کربلای چهار به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود رسید و دیدار فرزند تازه متولد شده خویش را به قیامت گذاش

شهدای کازرون، بعد از آن همهمه، دستور آماده حرکت و انجام عملیات داه شد. تجهیزاتم را به بدن حمایل کرده وبه سراغ عده ای از همرزمان رفتم تا خداحافظی کنم.

با اولین فردی که روبرو شدم نصراله افشاری بود وی که آماده رزم بود صدایم کرد و گفت: حسین چطوری؟ گفتم: خبردار شدم که صاحب فرزند شده ای چرا برای دیدن فرزندت به کازرون نرفتی؟ گفت: دلم می خواست پسری داشته باشم که خدا آرزویم را برآورده کرد ونام او را سجاد گذاشته ام. گفتم: جنگ که تمام شدنی نیست باید به دیدار فرزندت می رفتی. نصرالله گفت: این عملیات آخر است و شرکت نکردن در آن مایه غبن و افسوس است.

بعد از عملیات به سراغ سجاد خواهم رفت. اما آخرین کلامش دلم را لرزاند و برای لحظه ای در جای خویش میخکوب شدم. خدایا با چه کسانی روبرویم کرده ای؟ اینان چه تعهدی در برابر تو دارند؟ خدایا اینان برای پیروزی اسلام و حفظ دین و مملکت تا کجاها ایستاده اند؟ همانطور که باخود فکر می کردم باز صدایم زد و گفت: «حسین آیا می توانم سجادم را ببینم.» و در ستونی که به کناره اروند می رفت قرار گرفت.

آری نصرالله (اسدالله) افشاری (آرپی جی زن گردان فجر) در همان شب هنگام عبور از اروندرود خروشان وحشی در عملیات کربلای چهار به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود رسید و دیدار فرزند تازه متولد شده خویش را به قیامت گذاشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.