عملیات انجام نشده کمیل، در بهار سال 1364، گرچه هیچ تاثیر مشخص و ملموسی در جغرافیای صحنه نبرد نداشت، اما در ذهن سران سیاسی و نظامی کشور، موجب شد تا گام دیگری به سمت واقع گرایی در استراتژی برداشته شود.
به گزارش سرویس «حماسه و دفاع» شهدای کازرون پس از انجام چند عملیات بزرگ برون مرزی، با این که به لحاظ نظامی موفقیت هایی نصیب نیروهای خودی شده بود، اما اهدافی که تصرف آنها می توانست “تعیین کننده” باشد، و صحنه نبرد را کاملا به نفع نیروهای خودی تغییر دهد، به دست نیامد. همین موضوع، سران کشور را برآن داشت تا به جستجوی راه کارهایی برای تقویت قدرت نظامی کشور از طریق ادغام نیروی زمینی ارتش و سپاه، و تعیین اهداف مشخص عملیاتی بپردازند.
تلاش های خلاقانه و ابتکارات نیروهای خودی در انتخاب زمین و تاکتیک نبرد، موفقیتهای خاص خود را به همراه داشت. اما مشکل در واقعی نبودن استراتژی بود. استراتژی ما در جنگ با صدام مبتنی بر هدف “پیروزی از طریق نظامی” شکل گرفته بود. تصرف بصره یا فاو- ام القصر یا مناطقی در شمال بصره، با این هدف طراحی می شد که دشمن بعثی تن به قبول شکست دهد. در واقع، برآوردی که ما از توان خودی و دشمن داشتیم، ما را به اتخاذ این راهبرد رهنمون می شد.
نباید از یاد برد که جایگاه ایران در این جنگ، جایگاه یک مدافع تنها است. این نکته، که ما آغازگر جنگ نبوده ایم، نه فقط به لحاظ حقوقی، بلکه به لحاظ کشف چرایی اتخاذ استراتژی نظامی نیز مهم است. ما به عنوان یک کشور تازه انقلاب کرده، و درگیر در مسایل داخلی، به دنبال کشورگشایی نبودیم. در عوض، صدام که برنامه هجوم به ایران را از زمان رژیم شاهنشاهی ایران دنبال کرده بود و با افزایش توان نظامی خود قصد داشت در یکی از سالهای دهه شصت به اجرای نیت خود بپردازد، با تغییر رژیم ایران و بروز تحولات داخلی، فرصتی تاریخی یافت وزمان اجرای پروژه مورد نظر خود را به جلو انداخت. پس، او دارای یک استراتژی مشخص برای جنگ بود و ما تقریبا فاقد چنین استراتژی بودیم.
آن چه ما بعنوان کشور مدافع می دانستیم، این بود که اولا سرزمین های خود را از تصرف دشمن آزاد کنیم، و ثانیا مانع از حمله مجدد او به کشور شویم.
با تحقق نسبی آزادسازی سرزمین های تصرف شده، بعد از عملیات “الی بیت المقدس”، جامعه جهانی می توانست با قبول خواسته های به حق ایران، نظیر شناسایی و تنبیه متجاوز، و پرداخت غرامت جنگ، ما را از ادامه جنگ بی نیاز سازد. کاری که تا زمان صدور قطعنامه 598 از آن استنکاف ورزید. در حقیقت، ادامه جنگ بعد از عملیات رمضان، هیچ هدف دیگری جز ممانعت از حمله مجدد عراق به ایران نداشت و ایران در هیچ زمانی، از جمله در زمانی که جزایر مجنون و فاو را در اختیار خود گرفت، نسبت به مالکیت سیاسی بر آن مناطق ادعایی نکرد و این تصرفات را صرفا برای تحمیل مجازات یا تنبیه متجاوز توجیه نمود.
استراتژی ما برای رسیدن به این هدف، می بایست با اهداف ملموس و روشنی همراه می شد. “اسقاط رژیم بعث”، هدفی ملموس ولی دست نیافتنی می نمود. “تصرف بغداد” نیز با توان نظامی ما سازگاری نداشت. تصرف مناطق مهم عراق نظیر “بصره” یا “فاو- ام القصر” می توانست از جهت نظامی به رسیدن ما به هدف کمک کند. مشروط بر آن که در حوزه سیاسی نیز گامهایی متناسب با آن برداشته شود تا مبادا پیروزی های نظامی، به جای تضعیف رژیم عراق، موجب تقویت پشتیبانی های بین المللی از او شود.
این پیچیدگی دیپلماسی، حقیقتا در کشور ما به درستی درک نشد و توان سیاسی ما نتوانست مانع از توسعه دایره هم پیمانان صدام شود.
از سوی دیگر در صحنه داخلی نیروهای مسلح ما، ناکامی در عملیات بدر باعث شد که شکاف بین فرماندهی ارتش و سپاه افزایش یابد و موجب شود که طرحریزی و فرماندهی عملیات بعدی بر عهده فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش یعنی سرهنگ صیاد شیرازی قرار گیرد. به این منظور، برخی از یگانهای سپاه نیز تحت امر وی قرار گرفتند.
سرهنگ صیاد شیرازی با تشکیل قرارگاهی به نام کمیل از اوایل فروردین ماه سال 1364 قصد داشت تا عملیاتی را از منطقه آبگرفتگی ضلع شرقی جزیره جنوبی مجنون تا منطقه طلاییه به منظور دستیابی به دشتهای وسیع شمال نشوه طرحریزی و اجرا کند. در طرحریزی این عملیات، فرمانده نیروی زمینی ارتش، یگانهای سپاه را به عنوان واحدهای خطشکن انتخاب و آنها را تحت عنوان “قرارگاه هجوم” سازماندهی کرده بود و یکی از فرماندهان سپاه را در سازمان رزمی قرارگاه کمیل قرار داده بود.
فرمانده قرارگاه هجوم (حسین علائی) که قائممقام سرهنگ صیاد شیرازی در عملیات کمیل محسوب میشد، قرار بود که به همراه او عملیات را هدایت کند. یگانهای ارتش هم قرار بود به عنوان واحدهای پشتیبان و پس از اینکه یگانهای قرارگاه هجوم خط را شکستند، به مواضع دشمن یورش ببرند.
یگانهای سپاه تحت امر قرارگاه کمیل (برای هجوم) عبارت بودند از لشکرهای فجر و محمد رسولالله(ص) و تیپهای المهدی(ع) و الغدیر از سپاه. از ارتش نیز فقط یک گردان زرهی 38 ذوالفقار به این قرارگاه مامور شد.
تلاش اصلی از طریق ضلع شرقی جزیره جنوبی مجنون و با کمک تیپ 33 المهدی(ع) برنامهریزی شده بود. قرار بود پس از آزاد شدن ضلع شرقی جزیره جنوبی، تک به سمت چپ گسترش یابد و با تخریب کانال سوییب در سمت راست جبهه، آب در سمت جناح راست منطقه عملیاتی جاری شود تا با این شیوه، جناح راست عملیات تأمین گردد. پس از شکست خط و پرشدن شکافهای موجود بر روی ضلع شرقی جزیره جنوبی با کمک واحد مهندسی قرارگاه خاتمالانبیاء، قرار بود نیروهای نفوذی از خط عبور کنند و منطقه جنوب طلاییه را به تصرف خود درآورند.
برای اجرای این طرح حدود 2 هزار نفر از بسیجیان داوطلب به منظور آموزش استفاده از لباس غواصی و پاروکشی با قایق و تمرین در آب به بوشهر و سد دز اعزام شدند. از سوی دیگر به منظور افزایش توان رزمی یگانهای ارتش، در داخل هر گروهان رزمی ارتش بین 11 تا 22 نفر پاسدار و مجموعاً هزار پاسدار در واحدهای ارتش سازماندهی شدند.
با وجود تمام تلاشها، این طرح به دلیل ذهنی بودن برنامه عملیات مورد توافق هیچیک از فرماندهان ارتش و سپاه نبود و تنها شخص سرهنگ صیاد شیرازی بر آن اصرار داشت. دلیل مخالفان این طرح این بود که دشمن یک خط پدافندی کامل و ردههای متوالی دفاعی داشت و عملیات در سرزمینی صورت میگرفت که به دلیل دشت بودن بهترین منطقه برای جنگیدن یگانهای زرهی دشمن و بدترین منطقه برای نیروهای پیاده خودی بود.
طرح این مانور بسیار پیچیده بود و نیاز به قدرت آتش و یگانهای بسیار ورزیده داشت و به دلیل عبور یگان از یگان در شب اول عملیات، امکان اجرای آن برای فرماندهان باتجربه ناممکن به نظر میرسید، ولی مسئولان سیاسی کشور به اجرای این عملیات امید زیادی داشتند. از سوی دیگر، ارتش عراق نسبت به این عملیات هشیار شده بود. طارق عزیز، وزیر خارجه عراق در 1364/1/25 طی نامهای به شورای امنیت سازمان ملل نسبت به حمله جدید ایران هشدار داد. در همین حال با انتقال مشکلات مربوط به این عملیات به فرماندهی جنگ، جلسهای سهنفره با حضور رئیسجمهور، رئیس مجلس و احمد آقای خمینی فرزند امام خمینی در 1364/2/2 در منزل ایشان تشکیل شد.
در این جلسه بنا شد که اگر طرح صیاد شکست خورد، برنامه درازمدتی با اصول زیر تهیه شود و به امضای امام برسد:
(الف) وحدت فرماندهی؛
(ب) ادغام واحدهای سپاه و نیروی زمینی ارتش؛
(ج) تعیین مدت لازم برای هدف مشخص؛
(د) تهیه ابزار لازم برای یک جنگ وسیع؛
(ﻫ) دفاع محکم در دوره تلاش(1)
در پی آشکار شدن مشکلات مانور و نگرانی فرماندهان یگانهای خطشکن از ورود به عملیاتی که از پیش عدم موفقیت آن آشکار بود، فرمانده قرارگاه هجوم در 1364/2/5 به تهران سفر کرد و طی دیداری با رئیسجمهور، اشکالات طرح مانور و غیر عملی بودن آن را به اطلاع ایشان رساند. رئیسجمهور از فرمانده قرارگاه هجوم خواست تا با آقای هاشمی رفسنجانی نیز به عنوان فرمانده جنگ دیدار کند و مسائل مربوطه را با او نیز در میان بگذارد. این دیدار در همان روز صورت گرفت. آقای هاشمی رفسنجانی تأکید داشت که مشکلات حل شود و عملیات صورت گیرد. این دیدار تردید جدی را در ذهن فرمانده جنگ نسبت به موفق بودن عملیات ایجاد کرد. در غروب همان روز فرمانده قرارگاه هجوم به اهواز بازگشت و بلافاصله در قرارگاه زرگان در جلسه با صیاد شیرازی شرکت کرد.(2)
یکی از اهداف اصلی تشکیل قرارگاه کمیل و اجرای این طرح مانور، آن بود که با کسب موفقیت در این عملیات، بتوان مشکلات سپاه و ارتش را حتی برای پس از جنگ هم حل کرد. به هر حال، از آنجا که طرحریزی این عملیات مطابق با واقعیتهای صحنه نبرد تلقی نمیشد و اجرای آن ناموفق ارزیابی میشد، پس از دیدار فرمانده قرارگاه هجوم با رئیسجمهور و رئیس مجلس و طرح مشکلات اجرایی این عملیات در حضور فرماندهی جنگ، نهایتاً اجرای آن در 21 /2 /1364 منتفی شد(3) در این روز سرهنگ صیاد شیرازی با فرماندهی جنگ و رئیسجمهور در تهران دیدار داشت و با گزارشی که به آنان ارائه کرد، آنها به این نتیجه رسیدند که امکان موفقیت این عملیات وجود ندارد. لازم به ذکر است که سپاه پاسداران برای این عملیات 20 گردان نیرو در اختیار ارتش گذاشته بود، ولی فرمانده نیروی زمینی ارتش با این استدلال که با کمتر از 30 گردان نیروی سپاهی نمیتوان عملیات را شروع کرد، عملاً به سمت عدم اجرای آن پیش رفت.(4)
منبع:
1- هاشمی رفسنجانی، اکبر، امید و دلواپسی، (کارنامه و خاطرات سال 1364)، تهران دفتر معارف انقلاب، 1387 ص 89.
2- برگرفته از دفترچه یادداشت حسین علائی در قرارگاه کمیل در اوایل سال 1364.
3- گزارش عملیات قرارگاه نوح در عملیات والفجر8، راوی: الیاس حضرتی، شماره 242،دوره 1364/10/17 الی 1365/1/24
4- مأخذ1، ص 94.