تیرباران در میدان مین

1393 3 photoدر همان روز اول اسارت در خط مقدم در مقابل چشمان ما تعداد زیادی از رزمندگان را شهید نمودند و ما که مجروح بودیم به میدان مین بردند تا در میدان مین ما را تیرباران بکنند.

Thank you for reading this post, don't forget to subscribe!Thank you for reading this post, don't forget to subscribe!

 

 

شهدای کازرون، در زمان اسارت ما خود را یک اسیر نمی دیدیم بلکه انسان هایی بودیم که همچون کوه در مقابل تمامی حوادث مقاومت می نمودیم همچون دریا تلاطم امواج را تحمل می کردیم تا اینکه به هدف خویش که همانا دفاع از دین، آیین، شرف، غرور، مرز و بوم خویش بود برسیم که رسیدیم.

ضرب و شتم و جراحت وتوهین، عدم امکانات رفاهی از سوی نیروهای هوشمند و عدم بهداشت و هزاران مسائل رفاهی دیگر نمی توانست آرمان های ما را از ذهنمان دور کند آنچه همواره ذهن مرا به خود مشغول می کرد مقاوت اسرا و رزمندگان در برابر رژیم بعث عراق بود و اینکه چه توانی در بین رزمندگان اسلام است که این طور و این گونه این جوانان را در مقابل این همه فشار مقاوم کرده است؟

از لحظه ی اسارت تا زمان رهایی از چنگال نیروهای بعثی شکنجه های جسمی و روحی بسیاری را در متحمل شدیم که اگر بخواهیم لحظه به لحظه آن را توضیح دهیم کتابها باید نوشت.

در همان روز اول اسارت در خط مقدم در مقابل چشمان ما تعداد زیادی از رزمندگان را شهید نمودند و ما که مجروح بودیم به میدان مین بردند تا در میدان مین ما را تیرباران بکنند.

آنها لباس ها و کلیه وسایل شخصی مان را غارت کردند و نمی دانم چطور شد که ما را از میدان بیرون آورده و به پشت خط مقدم انتقال و در یک دره جمع نمودند. چند دستگاه لودر و دستگاه های خاک بردار آوردند که هنگام غروب ما را زنده زنده دفع کنند اما یک افسر مصری به محل آمد و دستور داد: ما آنها را جهت مبادله ی اسرا در آینده نیاز داریم. ما را از آن محل خارج نموده و سپس دسته دسته به محل های جدا گانه ای بردند. با سیم تلفن، دست، پاها و چشمانمان را محکم بستند و در پشت خاکریز ها تا صبح به وسیله نگهبانان عرب محافظت نمودند.

راوی: آزاده ولی عبادیانی نژاد

مدت حضور در جبهه: ۶۷ ماه و ۱۳ روز

مدت اسارت:۲سال و ۲ ماه

تاریخ و محل اسارت: ۲۱ تیر ۶۷ در شرهانی و زبیدات عراق

تاریخ آزادی از اسارت: ۲۰ شهریور ۶۹